Just Just Just Ss501


Just Just Just Ss501

هرچی راجع به دابل اس


Red line Ep.3

RED LINE (EP 3)

-: چیه؟

-: پاشین بیاین

-: رفتن؟

-: آره

-: باشه اومدیم. کارت هم خوب بود

-: میدونم

-: ایش لوس

..........

زینگ زینگ زینگ

هانی از رو مبل پاشد و رفت درو باز کرد. دخترا با کله اومدن تو

می نیو: هیییییییییی تو نمیری عجب خونه ای دارنا

سویانگ: آره خیلی باحاله

هانی: خیله خب. بهتره کارمونو شروع کنیم. هرکی بره یه جا

بچه ها رفتن تو هر اتاقی و مشغول گشتن شدن و بعد از مدتی اومدن بیرون

آهو: خب چی پیدا کردین؟

کیونا: اینجا یه بسته بود. توش پر عکسه. بیاین ببینین چیه؟

عکسا رو از توش در آورد و به هرکدومشون چنتا داد

سویانگ: اینا که عکسای زندانیاست

می نیو: پ نه پ میخواستی عکسای پیک نیکشون باشه؟

هانی: اینارو میشناسین؟

آهو: بعضیاشو آره. ا این همون پسره نیس که پارسال  عضو گروه شد؟

می نیو: ا آره خودشه. خیلی وقت بود ازش خبر نداشتیم. واقعا رفت زندان؟

سویانگ: پ نه پ رفت پیک نیک! {ایول عطیه جان خوب جوابشو دادی! بزن قدش!}

کیونا: هانی... این... این مامان... نیس؟

هانی سریع عکسو از دستش قاپید و با دقت بهش نگاه کرد. یه زن تقریبا سیو چند ساله رو زمین افتاده بود. دستاش از پشت بسته بودن و همه تنش زخمی بود. صورتش به طرز خیلی وحشتناکی سوخته و چیز زیادی از اجزای صورتشو نمیشد تشخیص داد... مرده بود.

هانی: آ... آره... خود مامانه

سویانگ: هی منظورتون چیه؟ شماها که مامانتون تو تصادف مرد؟

کیونا: ولی مثه اینکه... اونا... اونا مامانو کشتن!

صورت هردوشون قرمز شده بود و اشک تو چشاشون جمع شده بود

هانی: من که هرجور شده انتقاممو میگیرم

کیونا: آره... من... میکشمشون

آهو از جاش بلند شد: منم کمکتون میکنم. میفهمم چه حسی دارین

می  نیو: منم همینطور

سویانگ: منم قول میدم کمکتون کنم

هانی و کیونا پاشدن. زورکی لبخندی زدن و اونا رو بغل کردن که یهو گریه شون گرفت.

می نیو: اااااااااه بسه دیگه گریه نکنین بریم سر کارمون. کی میان؟

هانی: گفت شب

آهو: خوبه. پس وقت داریم

سویانگ: راستی این سی دی ها هم بود

گذاشتشون تو دستگاه و صداشو بلند کرد. همشون صوتی بود. یه چنتایی رو گوش دادن. یه سری از حرفایی بود که خودشون و زندانیا رد و بدل میشد.

سویانگ: هی بچه ها اینو. روش نوشته: از طرف یه نفر برای دو نفر. هه چه بامزه!

آهو: احمق همون بامزه ای که تو میگی توش هزارتا معنی هست

کیونا: حالا این یعنی چی؟

هانی: شاید یه رمزه. یا مثلا میخواد غیر مستقیم یه چیزیو بگه

می نیو: پ نه پ چشم بسته غیب گفتی. خب بذارش ببین چی میگه

سی دی رو گذاشتن داخل و با دقت بهش گوش دادن:

-: دیروز رفتی خونه ش؟

-: آره

-: خب؟

-: هیچی دیگه. بچه هازودتر از من رفتن. تونستیم بگیریمشون

-: خوبه آفرین. یه پرونده دیگه هم هس. فردا باید بریم دنبال اون

-: کجا هس؟

-: شرکت پارک. همونی که همش رشوه میگرفت

-: باید بکشیمش؟

-: نه بابا فقط دستگیرش کنین

-: آها گرفتم باشه

کیونا: خب حالا این چی بود؟

می نیو: الان این چه ربطی به نوشته ی روش داشت؟

هانی: ای بابا ولش کنین اینم مثه همون بقیه بود دیگه

آهو: آره بریم سراغ بقیه

تا شب داشتن سی دی هارو گوش میدادن تا اینکه بالاخره تموم شد.

می نیو: آی آی آی گردنم درد میکنه آخ

آهو: آره منم بریم خونه دیگه

هانی: آره اونام دیگه الان میان بریم

آهو: هانی اون پسره شمارتو داره؟

هانی: نه چطور؟

آهو: پس گوشیتو همین جا بذار که بهت زنگ بزنه

هانی: آها باشه

گوشیشو رو میز گذاشت. بعد از اینکه سی دی ها و عکسارو جمع کردن و گذاشتنشون سر جاش رفتن خونه

 


نظرات شما عزیزان:

mahsa.sari
ساعت20:47---9 اسفند 1390
la la la la la la

man kheili shdam chon hani pes shodeپاسخ:کی؟ من؟ مثه اینکه خل شدیا!


mahsa.sari
ساعت21:07---1 اسفند 1390
من موندم شما از جي اين داستانا خوشتون مياااااااااااااااااااااد؟

جواب بدين لطفااااااااااااااااااااااااااا
پاسخ:ب تو ربطی نداره فضول بچه ها جان من جوابشو بدین روش کم شه اونجاش بسوزه!


saeedeh
ساعت22:59---21 بهمن 1390
من تو هنگم . نفهمیدم چی به چیه. ایت دخترا با ss مشکل دارن؟ راستی هانی داستان خودتی گلم؟kiss kiss پاسخ:اصن اشکال نداره اس اس مثلن مامورای مخفی پلیسن!!! دخترا هم ی گروه خلافکارن!!! آره خودمم!!!

آهو
ساعت0:21---14 بهمن 1390
بابا ایول!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:مرسی عزیزم!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: Hani_Hyungi_Admin | تاريخ: جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |